فغان از گردش چرخ ستمگر++
ستمها کرده بر آل پیمبر
زده آتش گلستان نبى را++
نموده در به در آل على را
یکى در طوس و بعضى را به بغداد++
نموده خون جگر از زهر بیداد
جواد، آن میوهى باغ رسالت++
ز کین مسموم شد، در شهر غربت
فتاده در میان حجره بىیار++
نبودى مونس، او را و نه غمخوار
لب تشنه، نه فرزندى کنارش++
نه غمخوارى که باشد غمگسارش
جهان از داغ او ماتم سرا شد++
جهانى زین مصیبت در نوا شد(1)
الا اى آسمان از دیده، اشک خون ببار امشب++
که رفت از دار فانى، حجت پروردگار امشب
نهم شمع هدایت، پیشواى شیعیان، او++
دهد دور از وطن جان، بىمعین و غمگسار امشب
براى کشتن سلطان دین، با زهر جان فرسا++
زنى مأمور شد، با امر خصمى نابکار امشب
فروغ دیدهى زهرا (تقى) چون مجتبى جدش++
به دست همسر خود، گشت مسموم و فکار امشب
در آغاز جوانى، از پى ارشاد مردم شد++
شهید دین حق، مانند اجداد کبار امشب
گل گلزار احمد از جفاى دختر مأمون++
نهان گردد به خاک سرد و جاوید در مزار امشب
الا اى مظهر جود خدا، ما مستمندان را++
ز خوان عام خود، محروم از رحمت مدار امشب(2)
1) اشعار از شاعر محترم: آقاى سید محمد تقى مقدم.
2) اشعار از شاعر محترم: آقاى آواره.