مرحوم شیخ حر عاملى، طبرسى و دیگر بزرگان آوردهاند:
پس از آن که مأمون – خلیفهى عباسى – جهت جبران جنایتى که در حق امام رضا علیهالسلام انجام داده بود؛ و نیز جهت تداوم سیاستش، دختر خود، ام الفضل را به عقد و نکاح حضرت جوادالأئمه علیهالسلام درآورد؛ و او را بر حسب ظاهر مورد احترام شایان قرار مىداد.
حضرت ابوجعفر، امام محمد جواد علیهالسلام بعد از آن جریان، تصمیم گرفت که از حضور مأمون و نیز از شهر خراسان به بغداد عزیمت فرماید.
و به همین جهت حضرت، به همراه همسرش امالفضل حرکت نمود و راهى مدینهى منوره گردید؛ و مردم در بین راه حضرت را مشایعت کردند.
امام علیهالسلام همچنان به راه خود ادامه داد تا به دروازهى کوفه رسید و مردم کوفه به استقبال آن حضرت آمدند و نزدیک غروب آفتاب حضرت به خانهى مسیب وارد شد؛ و چون امام علیهالسلام مختصر استراحتى نمود، روانهى مسجد گردید.
در حیات مسجد درخت سدرى بود که از مدتها قبل خشک شده بود و میوه نمىداد، پس حضرت مقدارى آب درخواست نمود؛ و آنگاه در کنار آن درخت خشکیده وضو گرفت و در همان جا نماز مغرب را به جماعت خواند.
پس هنگامى که نماز پایان یافت، مردم متوجه شدند که آن درخت خشکیده به برکت آب وضوى حضرت، سبز گردیده است و پر از میوه مىباشد.
این حادثه مورد تعجب و حیرت همگان قرار گرفت و تمام افراد از میوههاى آن خوردند.
و مهمتر از همه آن که میوههاى این درخت سدر، برخلاف دیگر سدرها، بدون هسته و بسیار شیرین و خوشمزه بود.(1)
1) مجموعهى نفیسه: ص 458، اثبات الهداة: ج 3، ص 337، ح 23 و ص 349، ح 81، اعلام الورى طبرسى: ج 2، ص 105.