یکى از اصحاب امام محمد جواد علیهالسلام، به نام موسى بن قاسم حکایت کند:
روزى در مکه معظمه با یکى از مخالفین آل رسول سلام الله علیهم، به نام اسماعیل پیرامون موقعیت امام رضا علیهالسلام در قبال مأمون نزاع داشتیم.
اسماعیل مدعى بود که چرا امام رضا علیهالسلام مأمون عباسى را هدایت نکرد؟
و من چون جواب مناسب و قانعکنندهاى براى آن نداشتم، سکوت کردم.
تا آن که شب فرا رسید و در رختخواب خود خوابیدم، در عالم خواب، حضرت جوادالأئمه علیهالسلام را رؤیت و مشاهده کردم و جریان منازعهى خود با اسماعیل را مطرح نمودم.
حضرت در پاسخ فرمود: امام افرادى را همانند تو و دوستانت را هدایت مىنماید.
بعد از آن که از خواب بیدار شدم، جواب حضرت را خوب به ذهن سپردم؛ و سپس جهت طواف کعبهى الهى به سمت مسجدالحرام حرکت کردم، در بین راه اسماعیل مرا دید؛ و من سخن امام جواد علیهالسلام
را براى او بازگو کردم و او دیگر حرفى نزد و خاموش شد.
چون مدتى از این جریان گذشت، جهت زیارت و ملاقات حضرت جوادالأئمه علیهالسلام راهى مدینهى منوره شدم.
هنگامى که به محضر مقدس امام علیهالسلام وارد شدم، مشغول خواندن نماز بود، در گوشهاى نشستم؛ زمانى که نماز حضرت پایان یافت، به من خطاب کرد و فرمود:
اى موسى! چندى پیش در مکهى مکرمه با اسماعیل – دربارهى پدرم – پیرامون چه مسائلى بحث و منازعه داشتید؟
عرض کردم: اى سرورم! شما خود در جریان امر هستى و مىدانى.
حضرت فرمود: در خواب چه کسى را دیدى؟ و چه شنیدى؟
عرضه داشتم: یا ابن رسول الله! شما را در خواب دیدم و چون موضوع را با شما مطرح کردم، فرمودى: امام افرادى چون تو و دوستانت را هدایت مىنماید – که ظالم و دشمن اهل بیت رسالت نباشند.
حضرت فرمود: آرى چنین است، من به خواب تو آمدم و این سخن را گفتم؛ و اکنون نیز همان مطلب را مىگویم.
عرض کردم: اى مولا و سرورم! همانا این بهترین روش براى خاموش کردن مخالفین مىباشد.(1)
1) هدایة الکبرى حضینى: ص 307، س 11، مدینة المعاجز: ج 7، ص 416، ح 2420، اثبات الهداة: ج 3، ص 344، ح 49.