مرحوم شیخ طوسى و کلینى، به نقل از على بن ابراهیم قمى و او به نقل از پدرش، ابراهیم بن هاشم حکایت نماید:
روزى در محضر مبارک امام محمد جواد علیهالسلام بودم، شخصى به نام صالح بن محمد – که از طایفهى واقفیه بود – وارد مجلس امام علیهالسلام شد و اظهار داشت:
یابن رسول الله! مبلغى به مقدار ده هزار دینار – از وجوهات شرعیه – نزد من بوده است که مؤمنین، آنها را در اختیار من قرار داده بودند تا تحویل شما دهم.
ولیکن من آنها را مصرف خود و دیگران کردهام، اکنون تقاضامندم مرا حلال نمائید.
حضرت فرمود: حلال کردم.
ابراهیم بن هاشم گوید: همین که آن شخص از مجلس حضرت جواد بلند شد و بیرون رفت، امام علیهالسلام مرا مخاطب قرار داد و فرمود: اى ابوهاشم! وقتى حقوق و اموال ما به دست یکى از این افراد مىرسد – که در حقیقت، آن اموال مربوط به تمامى اهل بیت و ذریهى
رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم؛ و نیز ایتام و مساکین است – در هر راهى که خواستند مصرف مىکنند؛ و سپس در مجلس ما حضور مىآیند و اظهار مىدارند: یاابن رسول الله! تقاضا داریم که از ما بگذر و ما را حلال گردانى.
و حضرت سپس افزود: آنها فکر مىکنند که ما نمىگوئیم، حلال کردیم، ولى به خدا قسم، در روز قیامت تمامى این افراد مورد مواخذه و بازخواست خداوند متعال قرار خواهند گرفت و در سؤال و جواب سختى، واقع خواهند شد.(1)
1) اصول کافى: ج 1، ص 548، ح 27، تهذیب الأحکام: ج 5، ص 140، ح 19، غیبت شیخ طوسى: ص 213.