جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

هنگام وداع پدر در مکه

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

امیة بن على حکایت مى‏کند:

هنگامى که مأمورین حکومت بنى العباس خواستند امام على بن موسى الرضا علیه‏السلام را از مدینه به خراسان منتقل نمایند، حضرت جهت وداع با کعبه‏ى الهى به مکه‏ى معظمه آمده بود و من نیز همراه حضرت بودم.

وقتى حضرت طواف وداع را انجام داد، نماز طواف را کنار مقام حضرت ابراهیم علیه‏السلام به جاى آورد.

در این میان، فرزند نوجوانش، حضرت ابوجعفر، امام محمد جواد سلام الله علیه – که او نیز همراه پدر بزرگوارش بود – پس از آن که طواف خود را به پایان رسانید، وارد حجر اسماعیل شد؛ و در همان جا نشست.

چون جلوس حضرت جواد علیه‏السلام به طول انجامید، موفق – خادم حضرت، که او نیز از همراهان بود – جلو آمد و گفت: فدایت گردم، برخیز تا حرکت کنیم و برویم.

حضرت فرمود: مایل نیستم حرکت کنم؛ و تا زمانى که خدا بخواهد، مى‏خواهم همین جا بنشینم، و تمام وجود حضرت را غم

و اندوه فراگرفته بود.

موفق نزد پدرش، امام رضا علیه‏السلام آمد و اظهار داشت: فدایت گردم، فرزندت، حضرت ابوجعفر، محمد جواد علیه‏السلام در حجر اسماعیل نشسته است و حرکت نمى‏کند تا برویم.

امام رضا علیه‏السلام شخصا نزد فرزندش حضرت جواد آمد و فرمود: اى عزیزم! برخیز تا برویم.

آن نور دیده اظهار داشت: من از جاى خود بلند نمى‏شوم.

پدر فرمود: عزیزم! باید حرکت کنیم و از این جا برویم.

حضرت جواد علیه‏السلام اظهار نمود: اى پدر! چگونه برخیزم؟! و حال آن که دیدم چگونه با خانه‏ى خدا وداع و خداحافظى مى‏کردى، که گویا دیگر به آن بازنخواهى گشت.

و در نهایت، امام رضا علیه‏السلام فرزند و نور دیده‏اش را بلند نمود؛ و حرکت کردند و رفتند.(1)


1) أعیان الشیعة: ج 2، ص 18، اثبات الهداة: ج 3، ص 341، ح 35.