اکثر محدّثین و مورّخین در کتاب هاى مختلفى آورده اند:
هنگامى که مامورین حکومتى خواستند امام موسى بن جعفر علیه السلام را از مدینه منوّره به سوى عراق حرکت دهند، حضرت به فرزند خود، حضرت رضا علیه السلام دستور فرمود تا زمانى که خبر قتل و شهادت پدرش را نیاورده اند، هر شب رختخواب خود را جلوى اتاق آن حضرت پهن نماید و در آن بخوابد.
خادم آن حضرت گوید: من هر شب رختخواب حضرت علىّ بن موسى الّرضا علیه السلام را جلوى اتاق امام موسى کاظم علیه السلام پهن مى کردم و حضرت رضا سلام اللّه علیه مى آمد و مى خوابید.
و مدّت چهار سال به همین منوال سپرى شد، تا آن که شبى از شب ها وقتى رختخواب را پهن کردم، حضرت نیامد و تمام اهل منزل وحشت زده؛ و غمگین شدیم و همگى در فکر فرو رفتیم که حضرت رضا علیه السلام کجا رفته؛ و چه شده است؟
چون صبح شد متوجّه شدیم که حضرت علىّ بن موسى الّرضا علیه السلام آمد و مستقیماً نزد امّ احمد – یکى از همسران امام موسى کاظم علیه السلام
رفت و فرمود: اى امّ احمد! آنچه پدرم نزد تو به ودیعه نهاده است، تحویل من بده.
در این هنگام، امّ احمد فریادى کشید و گریه کنان بر سر و صورت خود زد و گفت: مولا و سرورم شهید گشته است.
امام رضا علیه السلام فرمود: آرام باش و تا زمانى که خبر شهادت پدرم منتشر نشده است سکوت نما.
پس، امّ احمد آرامش خود را حفظ کرد؛ و آن گاه صندوقچه اى را به همراه دو هزار دینار آورد و تحویل امام رضا علیه السلام داد و گفت: پدرت، امام موسى کاظم علیه السلام این ها را به عنوان ودیعه نزد من نهاد و فرمود:
تا هنگامى که خبر شهادت مرا نشنیده اى، از این اشیاء خوب مراقبت و نگه دارى کن؛ و چون خبر قتل مرا شنیدى، فرزندم رضا – سلام اللّه علیه – نزد تو مى آید و آن ها را مطالبه مى نماید، پس همه را تحویل او بده؛ و بدان که او بعد از من امام و حجّت خداوند متعال بر تمامى خلق مى باشد.(1)
همچنین مرحوم شیخ صدوق و طبرى و دیگر بزرگان ضمن حدیثى طولانى از حضرت ابومحمّد امام حسن عسکرى علیه السلام آورده اند:
امام موسى کاظم علیه السلام سه شب مانده به آخر عمر شریفش، به زندان بان خود – مسیّب – فرمود:
من سه روز دیگر به سوى پروردگار خود رحلت خواهم کرد و این شخص پلید و پست – سندى بن شاهک – ادّعا مى کند که مراسم تجهیز کفن و دفن مرا انجام مى دهد.
و سپس افزود: اى مسیّب! بدان و آگاه باش که چنین کارى امکان پذیر نیست؛ بلکه فرزندم، علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام مرا تجهیز و تدفین مى نماید.
و چون جنازه ام به قبرستان قریش منتقل گردید، درون قبر، لَحَدى برایم درست کنید؛ و هنگامى که درون لَحَد قرار گرفتم، سعى کنید که قبرم را مرتفع نگردانید؛ و نیز از خاک قبر من جهت تبرّک استفاده نکنید؛ چون خوردن تمام خاک ها حرام است، مگر تربت شریف جدّم، امام حسین علیه السلام که خداوند تبارک و تعالى براى شیعیان و دوستان، در آن تربت، شفا قرار داده است.
مسیّب در ادامه روایت گوید: چون روز سوّم فرا رسید و لحظات شهادت حضرتش نزدیک شد، فرزند بزرگوارش حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام – که از قبل او را مى شناختم – حضور یافت و من شاهد حضور آن حضرت تا پایان مراسم بودم.(2)
و چون حضرت ابوالحسن، امام موسى بن جعفر علیهما السلام در همان زندان بغداد به شهادت رسید – که بعد از مدّت ها، آن زندان تبدیل به مسجدى شد، که در بغداد در محلّ دروازه کوفه موجود مى باشد – توسّط فرزندش امام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام تجهیز شد و در قبرستان قریش، در اتاقى که خود امام موسى کاظم علیه السلام خریدارى کرده بود، دفن گردید.(3)
1) مدینة المعاجز: ج 7، ص 33، ح 30، إ ثبات الهداة: ج 4، ص 249، ح 10.
2) تلخیص از دلائل الا مامة: ص 213، ح 216، عیون اخبارالرّضا علیه السلام: ج 1، ص 100، ح 6.
3) تاج الموالید: 123، کشف الغمّة: ج 2، ص 234، دلائل الا مامة: ص 306، ص 6.