جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

احضار نامه از کوفه و صندوق مخفى

زمان مطالعه: 2 دقیقه

علىّ بن احمد بزّار حکایت کند:

در دهه سوّم ماه مبارک رمضان در مسجد کوفه مشغول عبادت بودم، ناگهان شخصى نامه اى را که مُهر شده بود و به اندازه چهار انگشت بیشتر نبود، به دستم داد و گفت: این نامه را حضرت ابوالحسن، امام موسى کاظم علیه السلام برایت فرستاده است.

همین که نامه را گشودم، در آن چنین مرقوم فرموده بود:

به نام خداوند بخشنده مهربان. وقتى این نوشته را خواندى، نامه اى که ضمیمه آن است، براى خود در جائى امن و مناسب نگه دار و مواظب آن باش تا زمانى که آن را طلب نمایم.

پس نامه را برداشتم و روانه منزل شدم؛ و یک راست به طرف صندوقخانه رفتم و نامه را در صندوقچه اى – که مخصوص اشیاء قیمتى و نفیس بود – قرار دادم و درب آن را قفل کردم و کسى غیر از خودم از پنهان کردن آن اطّلاعى نداشت.

چون هنگام مراسم حجّ فرا رسید، من نیز عازم مکّه معظّمه گردیدم؛ و در ضمن برنامه هایم به محضر شریف امام کاظم علیه السلام

شرفیاب شدم.

حضرت فرمود: اى علىّ! با آن نامه اى که تو را بر محافظت آن دستور دادم، چه کردى؟

عرض کردم: فدایت گردم، نامه را در صندوقخانه منزلم، به همراه دیگر وسائل و اشیاء قیمتى در صندوقچه اى قرار داده ام و درب آن را قفل زده ام و کسى غیر از خودم به آن آگاهى ندارد و کلید آن را نیز همراه آورده ام.

امام علیه السلام فرمود: چنانچه نامه را ببینى مى شناسى؟

گفتم: بلى.

پس سجّاده و جانماز خود را بلند نمود و نامه اى را که زیر آن موجود بود، برداشت و به من داد و فرمود: این همان نامه است، بگیر و مواظب آن باش.

وقتى نامه را گرفتم دیدم، همان نامه اى است که حضرت در مسجد کوفه برایم فرستاده بود.

لذا بسیار تعجّب کردم و با خود گفتم: چه کسى از آن اطّلاع داشته، با این که کلید قفل صندوق همراه من بوده است؟!

چگونه و به چه وسیله اى نامه همراه حضرت مى باشد، با این که به کوفه نیامده است؟!(1)


1) هدایة الکبرى حضینى: ص 268.