جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پنج درس ارزشمند و آموزنده

زمان مطالعه: 2 دقیقه

1- در یکى از روزها که حضرت جوادالأئمه علیه‏السلام وارد شهر مدینه‏ى منوره گردید، هنگام غذا در حضور جمعى از دوستان سفره‏ى طعام پهن کردند.

حضرت پس از آن که غذا را تناول نمود، دست‏هاى خود را شست و سپس دست‏هاى خود را پیش از آن که با حوله خشک نماید، بر سر و صورت خویش کشید و این دعا را خواند:

«اللهم اجعلنى ممن لا یرهق وجهه قتر و لا ذلة».(1)

2- یکى از دوستان و اصحاب حضرت جواد الأئمه علیه‏السلام به نام ابوالحسن، معمر بن خلاد حکایت کند:

روزى در خدمت آن حضرت بودم، به من فرمود: اى معمر! بر اشتر خود سوار شو.

عرض کردم: کجا برویم؟

فرمود: پیشنهادى که داده شد انجام بده و سؤال نکن، پس من سوار شدم؛ و چون مقدارى از راه را پیمودیم به بیابانى رسیدیم که کنار آن

یک دره و تپه‏اى وجود داشت.

حضرت فرمود: همین جا بایست و حرکت نکن تا من بازگردم و سپس حضرت رفت و پس از لحظاتى بازگشت.

عرض کردم: فدایت شوم، کجا بودى؟

امام علیه‏السلام فرمود: هم اینک به خراسان رفتم و پدرم، حضرت على بن موسى الرضا علیهماالسلام را که مسموم و شهید شده بود، دفن کردم و اکنون بازگشتم.(2)

3- محمد بن حماد مروزى حکایت کند:

روزى حضرت جوادالأئمه علیه‏السلام در ضمن نامه‏اى به پدرم، احمد چنین مرقوم فرمود:

هر موجود مخلوقى در این جهان، یک روزى وفات خواهد یافت ولى در این باره ظلمى بر کسى نخواهد شد و ما – اهل بیت رسالت – در این دنیا پراکنده خواهیم شد؛ و در شهرهاى مختلف هجرت خواهیم نمود.

و سپس در ادامه‏ى فرمایش خود افزود: هر کس عاشق و دلباخته‏ى هر که باشد، چنانچه در مسیر او قدم بردارد و با او همگام باشد، همانا در روز محشر با او محشور مى‏گردد.

و به راستى که قیامت منزلگاه ابدى و همیشگى تمامى افراد خواهد بود.(3)

4- عمران بن محمد اشعرى قمى حکایت کند:

روزى نزد حضرت جوادالائمه، امام محمد تقى علیه‏السلام شرفیاب شدم؛ و پس از آن که مسائل خود را مطرح کردم و جواب گرفتم، عرضه داشتم:

اى مولا و سرورم! ام‏الحسن به شما سلام رساند و نیز درخواست یکى از پیراهن‏هاى تبرک شده‏ى شما را نموده است تا به جاى کفن از آن استفاده نماید؟

امام جواد علیه‏السلام فرمود: او از پیراهن من، بى نیاز شده است.

چون از نزد حضرت خارج شدم، متحیر بودم که معناى کلام امام علیه‏السلام چیست؟

تا آن که پس از چند روزى متوجه شدم، ام الحسن سیزده یا چهارده روز قبل از سخن امام علیه‏السلام فوت کرده است.(4)

5- یکى از اصحاب امام محمد تقى علیه‏السلام گوید:

روزى در خدمت آن حضرت بودم، که سفره‏ى غذا پهن کردند؛

و غذا خوردیم.

پس از آن که سفره را جمع کردند، یکى از افراد مشغول جمع کردن غذاهاى ریخته شده در اطراف سفره، گردید.

امام جواد علیه‏السلام فرمود: چنانچه در بیابان سفره انداختید، آنچه غذا در اطراف سفره ریخته شود – به هر اندازه‏اى که باشد – رها کنید – تا مورد استفاده‏ى جانوران قرار گیرد -.

ولى اگر در منزل، در اطراف ظرف غذا و یا در اطراف سفره، طعامى ریخته شود، تمام آنچه را که ریخته شده است، به هر مقدارى که باشد، جمع نمائید – که مبادا زیر دست و پا، نسبت به آن‏ها بى‏احترامى شود -.(5)


1) محاسن برقى: ص 426، ح 234.

2) الخرایج الجرایح ج 2، ص 666، ح 6.

3) اختیار معرفة الرجال: ص 559، ح 257.

4) الخرایج و الجرایح: ج 2، ص 667، ح 9.

5) مکارم الاخلاق: ص 132.