جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

وساطت براى رفع مشکل

زمان مطالعه: 2 دقیقه

مرحوم شیخ طوسى، کلینى و دیگر بزرگان آورده‏اند:

در اوایل خلافت معتصم عباسى، شخصى از اهالى سجستان به همراه امام محمد جواد علیه‏السلام و نیز عده‏اى دیگر، راهى مکه‏ى معظمه گردید.

شخص سجستانى گوید: در بین راه، جهت استراحت در محلى نشسته بودیم و سفره‏ى غذا پهن بود، ما با عده‏اى از افراد مختلف مشغول خوردن غذا گشتیم.

من به حضرت خطاب کردم و اظهار داشتم: یا ابن رسول الله! فدایت گردم، در شهر ما شخصى از دوستان و محبان شما، از طرف حکومت، مسئول امور مردم مى‏باشد.

مالیات زیادى را بر من مقرر کرده است که بپردازم، در حالى که من توان پرداخت آن را ندارم، چنانچه ممکن باشد نامه‏اى برایش بنویسید تا ملاحظه‏ى حال مرا نماید و تخفیفى دهد؟

امام علیه‏السلام فرمود: او را نمى‏شناسم.

عرض کردم: اى سرورم! او از دوستان و علاقه‏مندان به شما

اهل بیت عصمت و طهارت مى‏باشد؛ و من مطمئن هستم که نامه‏ى شما سودمند خواهد بود.

و چون سخن و تقاضاى من به اتمام رسید، حضرت قلم و کاغذى را در دست مبارک خود گرفت و این عبارت را نگاشت:

به نام خداوند بخشاینده‏ى مهربان، حامل نامه از جنابعالى و نیز از عقیده‏ات تعریف و تمجید کرد، توجه داشته باش که خوشبختى تو در گرو رفتار و کردارت مى باشد؛ بنابراین، سعى کن نسبت به دوستان و هم نوعان خود دلسوز باشى، همانا خداوند متعال فرداى قیامت تو را در مقابل اعمال و کردارت مؤاخذه و مورد بازجوئى قرار مى‏دهد.

بعد از آن نامه را امضاء نمود و تحویل من داد.

پس از آن که وارد سجستان شدم و نامه‏ى حضرت را به والى – که به نام حسین بن عبدالله نیشابورى معروف بود – دادم، او نامه را گرفت و بوسید و بر چشم خود نهاد و سپس آن را گشود و خواند و به من خطاب کرد و گفت: خواسته‏ات چیست؟

گفتم: مأمورین شما مالیات سنگینى بر من بسته‏اند و توان پرداخت آن را ندارم.

سپس دستور داد: مالیات را از من بردارند و چون سخت در مضیقه بودم نیز مبلغى را لطف کرد.(1)


1) تهذیب الأحکام: ج 6، ص 334، ح 926، کافى: ج 5، ص 111، ح 6، بحارالأنوار: ج 50، ص 86، ج 2.