جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سه نوع استدلال بر اثبات امامت در نوجوانى

زمان مطالعه: 3 دقیقه

مرحوم کلینى، و عیاشى و دیگر بزرگان آورده‏اند:

مدتى پس از آن که حضرت على بن موسى الرضا علیهماالسلام به شهادت رسید، شخصى به نام على بن حسان نزد امام محمد جواد علیه‏السلام حضور یافت و عرضه داشت:

یا ابن رسول الله! مردم نسبت به مقام و موقعیت شما که در عنفوان جوانى امام و حجت خدا بر آن‏ها مى‏باشى، مشکوک هستند و ایجاد شبهه مى‏کنند؟!

حضرت جوادالأئمه علیه‏السلام لب به سخن گشود و اظهار داشت: چرا مردم چنین مطالبى را بر علیه من ایراد مى‏کنند؟

و سپس افزود: خداوند متعال بر حضرت رسول اکرم صلى الله علیه وآله وسلم این آیه‏ى شریفه‏ى قرآن را فرستاد: (قل هذه سبیلى أدعوا الى الله على بصیرة أنا و من اتبعنى)(1)

یعنى؛ بگو: اى پیامبر! این روش من است که مردم را به سوى خداى یکتا دعوت مى‏کنم با هر که از من تبعیت و پیروى کند.

بعد از آن، امام جواد علیه‏السلام فرمود: به خدا قسم، کسى غیر از على بن ابى‏طالب از پیغمبر خدا، صلوات الله علیهما تبعیت نکرد؛ و در آن زمان 9 سال داشت و من نیز اکنون 9 ساله هستم.(2)

– همچنین مرحوم کلینى و برخى دیگر از بزرگان آورده‏اند:

شخصى خدمت امام محمد جواد علیه‏السلام شرفیاب شد و اظهار داشت: یا ابن رسول الله! عده‏اى از مردم نسبت به موقعیت شما ایجاد شبهه مى‏کنند؟!

امام جواد علیه‏السلام در پاسخ چنین فرمود: خداوند متعال به حضرت داوود علیه‏السلام وحى فرستاد که فرزندش، سلیمان را خلیفه و وصى خود قرار دهد، با این که سلیمان کودکى خردسال بود و گوسفند چرانى مى‏کرد.

و این موضوع را برخى از علما و بزرگان بنى‏اسرائیل نپذیرفتند و در أذهان مردم شک و شبهه ایجاد کردند.

به همین جهت، خداوند سبحان به حضرت داود علیه‏السلام وحى فرستاد که عصا و چوب دستى اعتراض کنندگان و نیز عصای سلیمان را بگیر و هر کدام را با علامتى مشخص کن که از چه کسى است؛ و سپس آن‏ها را شبان‏گاه در جائى پنهان نما.

فرداى آن روز به همراه صاحبان آن‏ها بروید و چوب‏دستى‏ها را

بردارید، با توجه به این نکته، که چوب دستى هر کسى سبز شده باشد همان شخص، جانشین و خلیفه و حجت بر حق خدا خواهد بود.

و همگى این پیشنهاد را پذیرفتند، و چون به مرحله‏ى اجراء در آوردند، عصاى سلیمان سبز و داراى برگ و ثمر شد.

پس از آن، همه‏ى افراد قبول کردند و پذیرفتند که او حجت و پیامبر خدا مى‏باشد.(3)

– همچنین على بن أسباط حکایت کند:

روزى به همراه حضرت ابوجعفر، امام محمد جواد علیه‏السلام از شهر کوفه خارج شدیم و حضرت سوار الاغ بود.

در مسیر راه به گله‏ى گوسفندى برخوردیم که گوسفندى از آن گله عقب مانده بود و سر و صدا مى‏کرد.

امام علیه‏السلام توقف نمود و سپس به من دستور داد که چوپان را نزد حضرتش احضار نمایم، پس من رفتم و چوپان را خبر دادم؛ و او نیز آمد.

هنگامى که چوپان نزد حضرت وارد شد، امام علیه‏السلام به او فرمود: این گوسفند ماده از تو گلایه و شکایت دارد؛ و مدعى است که تو تمام شیر آن را مى‏دوشى، به طورى که وقتى نزد صاحبش باز مى‏گردد، شیرى در پستانش نیست.

و مى‏گوید: چنانچه از ظلمى که نسبت به آن انجام مى‏دهى، دست

برندارى و به خیانت خود ادامه بدهى، از خدا مى‏خواهم تا عمر تو را کوتاه گرداند.

چوپان اظهار داشت: یا ابن رسول الله! من شهادت بر یگانگى خداوند متعال و رسالت حضرت محمد صلى الله علیه و آله وسلم مى دهم؛ و این که تو وصى و جانشین او هستى.

و سپس افزود: خواهشمندم بفرما علم و معرفت نسبت به سخن این بره را از کجا و چگونه فرا گرفته‏اى؟

حضرت فرمود: ما – اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام – خزینه داران علوم و غیب‏ها و نیز حکمت‏هاى الهى هستیم، همچنین جانشینان پیامبران و وارثان آن‏ها مى‏باشیم؛ و خداوند متعال ما را بر دیگر بندگانش گرامى و مورد توجه خاص قرار داده است، او از فضل و کرمش همه‏ى علوم را به ما آموخته است.(4)


1) سوره‏ى یوسف: آیه‏ى 108.

2) اصول کافى: ج 1، ص 384، ح 8، تفسیر عیاشى: ج 2، ص 200، ح 100، بحارالأنوار: ج 25، ص 101، ح 2.

3) اصول کافى: ج 1، ص 383، ح 3، نورالثقلین: ج 4، ص 75، ح 12، حلیة الأبرار: ج 4، ص 545، ح 5.

4) الثاقب فى المناقب: ص 522، ح 455، مدینة المعاجز: ج 7، ص 396، ح 2404.