جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تعیین جانشین در دومین سفر به بغداد

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

مرحوم شیخ مفید، کلینى و دیگر بزرگان به نقل از اسماعیل بن مهران روایت کرده‏اند:

پس از آن که حضرت جوادالأئمه علیه‏السلام را در اولین مرتبه، توسط حکومت معتصم عباسى به بغداد احضار کردند، من براى حضرت احساس خطر کردم.

به همین جهت، قبل از سفر، خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم: یابن رسول الله! در این مسافرت، من براى شما احساس خطر مى‏کنم، چنانچه خداى نخواسته آسیبى بر شما وارد شود، چه شخصى بعد از شما عهده‏دار ولایت و امامت مى‏باشد؟

همین که امام علیه‏السلام سخن مرا شنید، چهره و صورت نورانیش را به سمت من برگردانید و سپس اظهار نمود: اى اسماعیل! نگران مباش، آنچه را که فکر مى‏کنى، امسال و در این سفر واقع نخواهد شد.

اسماعیل گوید: حضرت پس از مدتى، صحیح و سالم از بغداد به مدینه مراجعت کرد.

و چون مرحله‏اى دیگر، مأمورین حکومتى خواستند آن حضرت

را به دستور معتصم عباسى به بغداد احضار کنند، من به حضور ایشان رسیدم و گفتم:

یا ابن رسول الله! فدایت گردم، شما از مدینه به بغداد مى‏روى و من برایتان احساس خطر مى‏کنم، بعد از شما چه کسى جانشین خواهد بود؟

ناگاه متوجه شدم که امام جواد علیه‏السلام گریه افتاد و قطرات اشک بر گونه‏ها و محاسن شریفش جارى گشت.

و حضرت در همین حالت متوجه من گردید و فرمود:

اى اسماعیل! در این سفر، خطر متوجه من خواهد شد؛ و بدان که جانشین بعد از من فرزندم، حضرت ابوالحسن، امام على هادى علیه‏السلام مى‏باشد.(1)


1) اعلام الورى طبرسى: ج 2، ص 111، اصول کافى: ج 1، ص 260، ح 1، کشف الغمة: ج 2، ص 376، مناقب ابن‏شهر آشوب: ج 4، ص 408.