جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

برخورد بر مبناى نیت افراد

زمان مطالعه: 2 دقیقه

حسین بن محمد اشعرى به نقل از پیرمردى به نام عبدالله زرین حکایت کند:

در مدتى که ساکن مدینه‏ى منوره بودم، هر روز نزدیک ظهر حضرت جوادالأئمه علیه‏السلام را مى‏دیدم که وارد مسجد النبى مى‏شد و مقدارى در صحن مسجد مى‏نشست؛ و سپس قبر مطهر جدش، حضرت رسول و نیز قبر شریف مادرش، فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام را زیارت مى‏نمود و نماز به جاى مى‏آورد.

روزى به فکر افتادم که مقدارى خاک از جاى پاى مبارک آن حضرت را – جهت تبرک – بردارم.

پس به همین منظور – بدون این که چیزى به کسى اظهار کنم – فرداى آن روز در انتظار ورود حضرت نشستم؛ ولى بر خلاف هر روز، مشاهده کردم که این بار سواره آمد تا جاى پائى بر زمین نباشد و چون خواست از مرکب خویش فرود آید، بر سنگى که جلوى مسجد بود قدم نهاد.

و چندین روز به همین منوال و کیفیت گذشت و من به هدف خود

نرسیدم، تا آن که با خود گفتم: هر کجا حضرت، کفش خود را درآورد، از زیر کفش وى چند ریگ یا مقدارى خاک برمى‏دارم.

فرداى آن روز متوجه شدم که امام علیه‏السلام با کفش وارد صحن مسجد شد؛ و مدتى نیز به همین منوال سپرى شد.

این بار با خود گفتم: مى‏روم جلوى آن حمامى که حضرت داخل آن مى‏شود؛ و آن جا به مقصود خود خواهم رسید.

پس از سؤال و جستجو از این که امام جواد علیه‏السلام به کدام حمام مى‏رود؟

در جواب گفتند: حمامى در کنار قبرستان بقیع است، که مال یکى از فرزندان طلحه مى‏باشد.

لذا آن روزى که بنا بود حضرت به حمام برود، من نیز رفتم و کنار صاحب حمام نشستم و با وى مشغول صحبت شدم، در حالتى که منتظر قدوم مبارک حضرت جوادالأئمه علیه‏السلام بودم.

صاحب حمام گفت: چرا این جا نشسته‏اى؟

اگر مى‏خواهى حمام بروى، بلند شو برو؛ چون اگر فرزند امام رضا علیه‏السلام بیاید، دیگر نمى‏توانى حمام بروى.

در بین صحبت‏ها بودیم که ناگاه متوجه شدیم، حضرت وارد شد و سه نفر نیز همراه وى بودند.

چون خواست از الاغ و مرکب خویش پیاده شود، آن سه نفر قطعه حصیرى زیر قدوم مبارکش انداختند تا آن حضرت روى زمین قرار نگیرد.

به حمامى گفتم: چرا چنین کرد و حصیر زیر پایش انداختند؟!

صاحب حمام گفت: به خدا قسم، تا به حال چنین ندیده بودم و این اولین روزى بود که براى حضرت حصیر پهن شد.

در این هنگام، با خود گفتم: من موجب این همه زحمت براى حضرت شده‏ام؛ و از تصمیم خود بازگشتم.

پس چون نزدیک ظهر شد، دیدم امام علیه‏السلام همانند روزهاى اول وارد صحن مسجد شد و پس از اندکى نشستن مرقد مطهر جدش، رسول اکرم و مادرش، فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام را زیارت نمود؛ و سپس در جایگاه همیشگى نماز خود را به جاى آورد و از مسجد خارج گردید.(1)


1) اصول کافى: ج 1، ص 493، ح 2، إثبات الهداة: ج 3، ص 331، ح 6.